امروز دوم شهریور برابر با سالروز شهادت حجتالاسلام سیدعلی اندرزگو است. كتاب «سردار سرفراز شهيد حجتالاسلام سيدعلي اندرزگو» با دربرداشتن اسناد، منعکسکننده فعالیتهای چریکگونه اندرزگو و ناتوانی ساواک در برخورد با این شهید نستوه است. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- سیدعلی اندرزگو رمضان سال ۱۳۱۸ ه.ش در بازارچه گمرک واقع در خیابان شوش تهران دیده به جهان گشود. پدرش سید اسدالله اندرزگو بنا بود اما بعد از ورشکستگی به خردهفروشی روی آورد. سیدعلی کودکی خود را در همان محله گذراند و با پایان تحصیلات ابتدایی به دلیل مشکلات معیشتی، ترک تحصیل کرد و در دوازده سالگی در یک کارگاه نجاری مشغول به کار شد. از آنجایی که به علوم دینی علاقه فراوانی داشت، پس از فراغت از کار روزانه، تا پاسی از شب در مسجد هرندی دروس فقه و اصول میخواند. وی از فعالان مبارزات مسلحانه با حکومت پهلوی بود که در درگیری با ماموران ساواک به شهادت رسید.
هنگامي كه رزمندگان اسلام در زمستان سال 65 پشت ديوارهاي بصره رسيدند قطعنامه 598 مطرح و در سال 1366 به تصويب سازمان ملل متحد گرديد.ايران در محتواي قطعنامه نكات مثبت و منفي آن را مورد تأمل قرار داد بنابراين در اولين موضعگيري نه آن را رد كرد، نه پذيرفت. در 27 تيرماه سال 1367 پذيرش قطعنامه 598 از طرف امام راحل اعلام گرديد. عراق پذيرش قطعنامه را به منزله ضعف ايران تلقي كرد و با همدستي منافقين بار ديگر اقدام به تجاوزگري نمود. مرصاد عملياتي بود كه در پاسخ به تجاوزگري منافقين در عمليات فروغ جاويدان آنان طراحي شده و فروغ دشمن به افول انجاميد. رزمندگان اسلام به تعرضات عراق و منافقين در اوائل مرداد 67 پاسخ محكمي دادند و آنها را به كام مرگ فرو بردند.
این تصویر که بهتازگی در شبکههای اجتماعی منتشر شده تا به حال ملیون ها بیننده داشته و اشک آنها را سرازیر کرده است. یکی از کودکان عراقي شرکتکننده در عزاداری سيدالشهداء(علیه السلام) در عالم کودکانه خود، سعی میکند با بطری آبش، طفل شیرخواره امام حسین(علیه السلام) را سیراب کند.
پارهاي از عكس العملها و عملهاي امام بر اساس امتناع از بيعت است، پارهاي از تصميمات امام بر اساس دعوت مردم كوفه است وپارهاي بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهايي كه در آن زمان به هر حال وجود داشته است.
همه اين عناصر، در حادثه كربلا كه مجموعهاي است از عكس العملها و تصميماتي كه از طرف وجود مقدس اباعبدالله عليه السلام اتخاذ شده دخالت داشته است.
تا زمان معاويه مسئله حكومت و خلافت، يك مسئله موروثي نبود، مسئلهاي بود كه درباره آن تنها دو طرز فكر وجود داشت.
يك طرز فكر اين بود كه خلافت، فقط و فقط شايسته كسي است كه پيغمبر به امر خدا او را منصوب كرده باشد.
و فكر ديگر اين بود كه مردم حق دارند خليفهاي براي خودشان انتخاب كنند.
يكي از شرايطي كه امام حسن در آن صلحنامه گنجاند ولي معاويه صريحا به آن عمل نكرد (مانند همه شرايط ديگر ) بلكه امام حسن را مخصوصا با مسموميت كشت و از بين برد كه ديگر موضوعي براي اين ادعا باقي نماند و به اصطلاح مدعي در كار نباشد، همين بود كه معاويه حق ندارد تصميمي براي مسلمين بعد از خودش بگيرد، خودش هر مصيبتي براي دنياي اسلام هست، هست، بعد ديگر اختيار با مسلمين باشد و به هر حال اختيار با معاويه نباشد.
معاويه هنگام مردن سخت نگران وضع پسرش يزيد بود و نصايحي به او كرد مخصوصا دستور داد با امام حسين (ع) با رفق و نرمي زيادي رفتار كند.
گفت : او فرزند پيغمبر است، مكانت عظيمي در ميان مسلمين دارد، و بترس از اينكه با حسين بن علي با خشونت رفتار كني.
معاويه كاملا پيش بيني ميكرد كه اگر يزيد با امام حسين با خشونت رفتار كند و دست خود را به خون او آلوده سازد، ديگر نخواهد توانست خلافت كند و خلافت از خاندان ابوسفيان بيرون خواهد رفت.
حسين بن علي عليه السلام كشته شد، ولي به هدفهاي معنوي خودش رسيد در حالي كه خاندان ابوسفيان به هيچ شكل به هدفهاي خودشان نرسيدند.
بنابراين يكي از چيزهايي كه امام حسين با آن مواجه بود تقاضاي بيعت با يزيد بن معاويه اينچنيني بود كه گذشته از همه مفاسد ديگر، دو مفسده در بيعت با اين آدم بود كه حتي در مورد معاويه وجود نداشت.
يكي اينكه بيعت با يزيد، تثبيت خلافت موروثي از طرف امام حسين بود.